منتظرتم

انتقال دوم (جنین فریزی)

بعد اینکه بار اول نیومدی ....یه ماه استراحت کردم..گرمی میخوردم.ولی اینبار زیاد خودمو اذیت نکردم.... میگفتم اگه خدا بخاد میده.... روز20 تیر 93 دوباره رفتم پیش دکترم و دارها رو بهم داد و گفت بعد یه ماه بیا....به هیشکی نگفتم که دارم دوباره شروع میکنم.... فقط منو بابایی خبر داشتیم.... بعد اینکه روز انتقال مشخص شد چون ما ماشینمونو فروخته بودیم ماشین دایی جون رو خواستیم بهمون بده که مثلا باهاش بریم دریا و خوش بگذرونیم...دایی جون که خیلی دست و دل بازه همون گفت که ماشین برای شماست هرکاری دلتون میخاد بکنین... خدا حفظش کنه.... بالاخره حرکت کردیمو رسیدیم تهران...شب ساعتای 10و نیم اینا بود وارد تهران بزرگ شدیم...یکی از دوستای بابایی منتظر ما بود که ب...
9 مهر 1393

اولین میکرو

اومدم بیام و تعریف کنم که بار اولی که منتظرت بودم چطور بهم گذشت..... بعد اینکه بار اول نیومدی و من آی یو آی کرده بودم، تصمیم گرفتم که میکرو کنم... بعد اینکه انقدر تو اینترنت گشتم تا یه دکتر خوب رو پیدا کنم ، منو و بابایی رفتیم پیش یه دکتری که همه ازش خوب تعریف میکردن....بالاخره رفتیم و یه سری آز برامون نوشت رفتیم همه رو انجام دادیم.... کلا 4 بار تا تهران رفتم تا روز عمل رسید که مجبور شدم مامان جون رو ببرم ، بنده خدا خیلی برام زحمت کشید... 10 روز پیشم موند...عمع جون هم کلی برام زحمت کشید بعد انتقال رفتیم خونش.... 5 روز اونجا بودیم.... ولی تو ...تو ..... خیلی ناز کردی و جواب آزمایش با بتای 0.9 رو بهم نشون دادی و دنیا رو رو سرم خراب کردی....
9 مهر 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به منتظرتم می باشد